عشق در دیدگاه مولوی
عشق در دیدگاه مولوی
مولانا جلالالدین محمد بلخی، اعتقاد دارد که عشق راز حیات است. عشق در دیدگاه مولوی، حدیثی است که در شرح و بیان نمیگنجد. در بیان وی، درک حقیقتِ عشق،مستلزم عاشقشدن است. مولوی، عقل را راهنمای بشر و عشق را مقصود غایی عنوان میکند. در تفکر مولوی،عشق صدرنشین است.
به گزارش رک نیوز:استاد محمدعلی موحد که از بزرگترین محققان ایرانی است، در حیطه مولویشناسی آثار متعددی دارد. او درباره «فیه مافیه»، «مثنوی» و «غزلیات شمس»، تحقیقات مهمی دارد و «تصحیح مثنوی مولوی» از شاهکارهای اوست. به اعتقاد استاد موحد، تأملات مولانا به سه بخش تقسیم میشود:«تحلیلها، عاشقانهها و حکمیات».
وی عاشقانههای مولانا را بخش مهمی از تاملاتش دانسته که در تغزلات، مناجاتها، زبان حالها و حدیث نفسهای او در مثنوی ذکر شده است. پیام عرفانی مولوی در همه دوران پیام عشق و صلح بوده است.
استادمحمدعلی موحد میگوید کلام مولانا جاذبیت خود را از ترکیب معجزهگر سه اکسیر(شعر و موسیقی و قصه) کسب میکند.
قصههای منظومی که در درجه اول مبتنی بر حکمت است و عشق را اصلِ زندگی قرار میدهد. مولانا شاعری است که به معنی زندگی توجه دارد.آمدن به دنیا، رفتن از دنیا و حیات و ممات، اولین سؤالات اوست.
به اعتقاد مولوی، زندگی زمانی ارزش پیدا میکند که آدمی در جستجوی معنی برآید. عقل بشری، در دایره محاسبات سیر میکند. بدین صورت، حساب هزینه و فایده را میکند. این امر غلطی نیست، ولی اگر امور به طور مطلق بر این قاعده بچرخد، آدمی از ارزش معنویت در زندگی غافل میشود.
وقتی زندگی عاری از معنی بشود، مالپرستی، قدرتطلبی، زیادهخواهی و انواع خودمحوریها در آدمی جمع میشود. زندگی عاری از معنی آنجاست که انسان فقط خود را میبیند و جز خود را نمیبیند. مقتضای زندگی باارزش، معنویتی است که با عشق عجین باشد. عشق در آثار مولانا حقیقت زندگی است که راز آن جز در دل عاشقان مکشوف نیست. پیام مولانا ناظر به این مطلب است که خمیر آدمی اگر با عشق بیامیزد، عاری از منیّت و خودستایی میشود. این اعجاز عشق در انواع لاهوتی و ناسوتی آن است که به قلبهای آدمیان در همه اعصار گرما بخشیده است.
عشق باشد چون درخت و عاشقان سایه درخت
سایه گرچه دور افتد بایدش آنجا شدن
بر مقام عقل باید پیر گشتن طفل را
در مقام عشق بینی پیر را برنا شدن